اصطلاحات پلیسی به انگلیسی ؛ لغات مربوط به پلیس
در بسیاری از مشاغل مانند وکالت یا رشتههایی همچون حقوق، لازم است با پلیس صحبت کنید. شاید هم یک شهروند عادی باشید که نیازتان به پلیس و اصطلاحات پلیسی بیافتد.
پس تا پایان این مطلب با بیش از ۲۰۰ لغت و مجموعه اصطلاحات پلیسی به زبان انگلیسی همراه ما باشید.
درجات پلیس به زبان انگلیسی
رتبه و درجات نیروهای پلیس را در جدول زیر همراه با معادل آنها در ایران مشاهده میکنید. این رتبهها ممکن است در کشورهای مختلف یا در بخشهای مختلف پلیس کمی متفاوت باشند.
درجه پلیس | تلفظ | ترجمه |
Police Officer | pəˈliːs ˈɒfɪsər | افسر پلیس |
Police Constable | kənˈstɑːbl | افسر وظیفه |
Corporal | ˈkɔːr.pər.əl | گروهبان |
Sergeant | ˈsɑːdʒənt | ستوان |
Lieutenant | luːˈtɛnənt | ستوان یکم |
Inspector | ɪnˈspɛktər | بازرس |
Detective | dɪˈtɛktɪv | کارآگاه |
Sergeant Major | ˈsɑːdʒənt ˈmeɪdʒər | رئیس گروهبان |
Lieutenant Colonel | luːˈtɛnənt ˈkɜːrnəl | سرهنگ |
Captain | ˈkæptɪn | سرهنگ دوم |
Deputy Chief | ˈdɛpjuːti tʃiːf | معاون رئیس |
Assistant Chief | əˈsɪstənt tʃiːf | معاون اول رئیس |
Chief of Police | ʧiːf əv pəˈliːs | رئیس پلیس |
Police Commissioner | kəˈmɪʃəner | کمیسیونر پلیس |
کدها و کلمات اختصاری پلیس در زبان انگلیسی
نیروهای پلیس و مجریان قانون گاهی از کلمات اختصاری برای انتقال پیام استفاده میکنند. این عبارات و کلمات در انتقال سریع پیام مهم هستند و برای ارائه دستور، توصیف وضعیت، انجام عملیات و گزارش دارد استفاده میشوند.
اگر در دانشگاه رشتههای مرتبط پلیسی را میخوانید مطلب اصطلاحات دانشگاهی به انگلیسی نیز برایتان مفید است.
اصطلاح اختصاری | کلمه اصلی | ترجمه فارسی |
APB | All Points Bulletin | اطلاعیه عمومی برای یافتن فرد یا شی خاص |
DOA | Dead on Arrival | فوت در محل |
BOL | Be On the Lookout | تحت نظر باشید |
ETA | Estimated Time of Arrival | زمان تقریبی رسیدن |
GTA | Grand Theft Auto | سرقت وسیله نقلیه |
NCIC | National Crime Information Center | مرکز ملی اطلاعات جنایی |
FTA | Failure To Appear | عدم حضور در دادگاه |
MDT | Mobile Data Terminal | کامپیوتر همراه در خودرو پلیس |
SWAT | Special Weapons and Tactics | واحد ویژه اسلحه و تاکتیک |
CPD | City Property Damage | خسارت به اموال شهر یا شهرستان |
PI | Personal Injury | جراحت شخصی |
PBT | Preliminary Breath Test | تست تنفس اولیه |
RP | Reporting Party | فرد گزارشدهنده |
VIN | Vehicle Identification Number | شماره شناسایی وسیله نقلیه |
Code 4 | – | همهچیز امن است |
10-4 | Message Received | پیام دریافت شد |
10-20 | Location | موقعیت مکانی |
10-7 | Out of Service | خارج از خدمت |
10-8 | In Service | آماده به کار |
MDT | Mobile Data Terminal | کامپیوتر همراه در خودرو پلیس |
187 | Homicide | قتل |
211 | Robbery | سرقت مسلحانه |
5150 | Mentally Disturbed Person | فرد دارای اختلال روانی |
419 | Dead Body | جسد |
10-99 | WantedStolen Record | فرد یا شی تحت تعقیب یا سرقتی |
اصطلاحات رایج پلیس به انگلیسی
در جدول زیر مجموعهای از کاربردیترین کلمات و اصطلاحات پلیسی به انگلیسی را آوردهایم.
کلمه اصطلاح | تلفظ | ترجمه فارسی |
Police | pəˈliːs | پلیس |
Officer | ˈɒfɪsə(r) | افسر |
Suspect | ˈsʌspekt | مظنون |
Arrest | əˈrest | بازداشت کردن |
Investigation | ɪnˌvestɪˈɡeɪʃən | تحقیقات |
Crime | kraɪm | جرم |
Witness | ˈwɪtnəs | شاهد |
Patrol | pəˈtrəʊl | گشت |
Evidence | ˈevɪdəns | مدرک |
Warrant | ˈwɒrənt | حکم |
Interrogation | ɪnˌterəˈɡeɪʃən | بازجویی |
Handcuffs | ˈhændkʌfs | دستبند |
Suspect in custody | ˈsʌspekt ɪn ˈkʌstədi | مظنون در بازداشت |
Traffic stop | ˈtræfɪk stɒp | توقف خودرو توسط پلیس |
Warning | ˈwɔːnɪŋ | اخطار |
Emergency call | ɪˈmɜːdʒənsi kɔːl | تماس اضطراری |
Law enforcement | ˈlɔː ɪnˌfɔːsmənt | اجرای قانون |
اصطلاحات عامیانه و تخصصی پلیسی به انگلیسی
در دنیای پلیس علاوه بر زبان رسمی و تخصصی، اصطلاحات عامیانهای نیز وجود دارد که اغلب در مکالمات غیررسمی به کار میرود. در این بخش به ترکیبی از اصطلاحات تخصصی و عامیانهای که ممکن است در زبان انگلیسی بشنوید یا استفاده کنید، میپردازیم.
اصطلاح | تلفظ | ترجمه فارسی |
Badge | bædʒ | نشان پلیس |
Cop | kɒp | پلیس (عامیانه) |
Hot pursuit | hɒt pəˈsjuːt | تعقیب و گریز |
Bust | bʌst | دستگیری (عامیانه) |
Perp (Perpetrator) | pɜːrp | مجرم (عامیانه) |
Beat | biːt | حوزه گشت پلیس |
Backup | ˈbækʌp | نیروی کمکی |
Book ’em | bʊk əm | ثبت جرم و بازداشت (عامیانه) |
Collar | ˈkɒlər | دستگیری (اصطلاح قدیمی) |
Detective | dɪˈtektɪv | کارآگاه |
Undercover | ˌʌndərˈkʌvər | مامور مخفی |
Stakeout | ˈsteɪkaʊt | کمین پلیس |
Rat | ræt | خبرچین (عامیانه) |
Squad car | skwɒd kɑːr | ماشین گشت پلیس |
Blotter | ˈblɒtər | دفتر گزارش روزانه پلیس |
علائم پلیس به انگلیسی
علائم دستی پلیس نقش مهمی در مدیریت ایمنی در جادهها و محیطهای عمومی دارند. این علائم به افسران کمک میکنند تا بدون استفاده از کلام، پیامهای مهمی را به رانندگان و عابران منتقل کنند، بهویژه در مواقع اضطراری، تصادفات، یا زمانی که چراغهای راهنمایی خراب هستند. در این جدول، علائم رایج پلیس و معنای آنها آورده شده است:
علامت | مفهوم | اجرای علامت |
Stop | ایست | دست بالا بردهشده و کف دست به سمت رانندگان. |
Move Forward | حرکت به جلو | بازوی افسر حرکت رو به جلو را نشان میدهد. |
Turn LeftRight | گردش به چپراست | افسر دست را به سمت چپ یا راست اشاره میدهد. |
Slow Down | کاهش سرعت | دست به آرامی بالا و پایین حرکت میکند. |
Come HereApproach | نزدیک شوید | کف دست به سمت راننده اشاره کرده و حرکتی به سمت بدن انجام میشود. |
Clear the Area | تخلیه محل | حرکت افقی دست برای نشان دادن نیاز به تخلیه منطقه. |
انواع جرائم و تخلفات در زبان انگلیسی
جرائم و تخلفات در زبان انگلیسی به دستههای متعددی تقسیم میشوند که هر کدام ویژگیها و اهداف خاصی دارند. آشنایی با این اصطلاحات پلیسی به زبان انگلیسی نه تنها در درک زبان بلکه در فهم سیستمهای قانونی مختلف مفید است. در ادامه، انواع رایج جرائم و تخلفات ارائه شدهاند.
نام جرم | تلفظ | ترجمه فارسی |
Murder | ˈmɜː.dər | قتل |
Robbery | ˈrɒb.əri | سرقت |
Arson | ˈɑː.sən | آتشسوزی عمدی |
Assault | əˈsɔːlt | حمله |
Theft | θɛft | دزدی |
Shoplifting | ˈʃɒpˌlɪftɪŋ | سرقت از فروشگاه |
Fraud | frɔːd | کلاهبرداری |
Blackmail | ˈblæk.meɪl | اخاذی |
Kidnapping | ˈkɪd.næp.ɪŋ | آدمربایی |
Drug Trafficking | drʌɡ ˈtræf.ɪ.kɪŋ | قاچاق مواد مخدر |
Cybercrime | ˈsaɪ.bəˌkraɪm | جرم سایبری |
Burglary | ˈbɜː.ɡlə.ri | ورود غیرقانونی به ملک دیگر برای دزدی |
Homicide | ˈhɒm.ɪˌsaɪd | قتل عمد یا غیرعمد |
Domestic Violence | dəˈmɛs.tɪk ˈvaɪ.ə.ləns | خشونت خانگی |
Money Laundering | ˈmʌn.i ˈlɔːn.dərɪŋ | پولشویی |
Tax Evasion | tæks ɪˈveɪʒən | فرار مالیاتی |
Cybercrime | ˈsaɪ.bəˌkraɪm | جرمهای سایبری |
Domestic Violence | dəˈmɛs.tɪk ˈvaɪə.ləns | خشونت خانگی |
Elder Abuse | ˈɛl.dər əˈbjuːz | سوء استفاده از سالمندان |
Environmental Crime | ɪnˌvaɪ.rənˈmɛn.təl kraɪm | جرمهای زیستمحیطی |
Human Trafficking | ˈhjuː.mən ˈtræfɪkɪŋ | قاچاق انسان |
Drug Trafficking | drʌɡ ˈtræfɪkɪŋ | قاچاق مواد مخدر |
Bribery | ˈbraɪbəri | رشوهخواری |
Fraud | frɔːd | کلاهبرداری |
Money Laundering | ˈmʌni ˈlɔːndərɪŋ | پولشویی |
Identity Theft | aɪˈdɛntɪti θɛft | دزدی هویت |
White Collar Crime | waɪt ˈkɒlər kraɪm | جرایم اقتصادی و اداری |
Vandalism | ˈvændəlɪzəm | تخریب عمدی اموال عمومی یا خصوصی |
Torture | ˈtɔːtʃər | شکنجه و آزار و اذیت فیزیکی یا روانی |
Speeding | ˈspiːdɪŋ | رانندگی با سرعت بالا از حد مجاز |
Hijacking | ˈhaɪˌdʒækɪŋ | ربودن هواپیما یا وسایل نقلیه |
Drunk Driving | drʌŋk ˈdraɪvɪŋ | رانندگی در حالت مستی |
Domestic Violence | dəˈmɛstɪk ˈvaɪələns | خشونت خانگی |
Child Abuse | ʧaɪld əˈbjuːz | شکنجه یا سوء استفاده از کودکان |
Attempted Murder | əˈtɛmptɪd ˈmɜːrdər | تلاش برای به قتل رساندن (قتل ناموفق) |
اصطلاحات اجرای قانون به انگلیسی
برخی از اصطلاحات پلیسی در انگلیسی به تفهیم وضعیت و دستورالعملها کمک میکنند که میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
کلمه | تلفظ | ترجمه و توضیح |
Riot | ˈraɪət | شورش دسته جمعی از مردم که نظم عمومی را مختل میکنند. |
Forensics | fəˈrɛnsɪks | جرمشناسی علم تجزیه و تحلیل شواهد جرم |
Witness Protection | ˈwɪtnəs prəˈtɛkʃən | برنامه حفاظت از شاهدان حفاظت قانونی از افرادی که شاهد جرم بودهاند. |
Conviction | kənˈvɪkʃən | محکومیت تصمیم دادگاه که فردی را به جرم شناخته شده مجازات میکند. |
Escalation | ˌɛskəˈleɪʃən | تشدید افزایش شدت یک جرم یا موقعیت بحرانی |
Detention | dɪˈtɛnʃən | بازداشت نگهداری فرد تحت نظر در مکانهای قانونی |
Breach of Peace | briːʧ ʌv piːs | نقض آرامش عمومی رفتار خشونتآمیز یا تهدید به خشونت |
Terrorism | ˈtɛrəˌrɪzəm | تروریسم عملیات خشونتآمیز برای ایجاد ترس یا تغییرات سیاسی |
Probation Officer | proʊˈbeɪʃən ˈɔfɪsər | افسر آزادی مشروط مأموری که نظارت بر افراد تحت آزادی مشروط را انجام میدهد. |
Juvenile | ˈdʒuːvənəl | نوجوان فرد زیر سن قانونی که درگیر جرائم میشود. |
Misconduct | ˌmɪsˈkɒndʌkt | تخلف عمل خلاف قوانین یا رفتار غیرقانونی توسط مأموران |
Evidence | ˈɛvɪdəns | شواهد اطلاعات یا اشیاء که به اثبات یک جرم کمک میکنند. |
Hate Crime | heɪt kraɪm | جرم نفرتانگیز جرمی که به دلیل نژاد، مذهب یا گرایش جنسی ارتکاب مییابد. |
Witness Statement | ˈwɪtnəs ˈsteɪtmənt | بیانیه شاهد گزارش رسمی که توسط شاهدان حادثه یا جرم ارائه میشود. |
Search and Seizure | sɜːrtʃ ənd ˈsiːʒər | جستجو و توقیف مجوز قانونی برای جستجوی یک مکان و گرفتن اشیاء مرتبط با جرم |
اصطلاحات و لغات مجازات به زبان انگلیسی
اصطلاحات پلیسی در انگلیسی که بهطور مستقیم با فرآیندهای پلیسی و قضائی برای مجازات جرائم به کار میروند را در جدول زیر جمعآوری کردهایم. این جدول شامل ۲۲ اصطلاح است که در مباحث مجازات و احکام قانونی کاربرد دارند.
لغات مرتبط با مجازات | تلفظ | ترجمه فارسی |
Life Sentence | laɪf ˈsɛntəns | حبس ابد (حبس به مدت تمام عمر) |
To Serve Time | tuː sɜːrv taɪm | گذراندن مجازات (انجام مدت زمانی که به فرد محكوم شده است) |
Community Service | kəˈmjunəti ˈsɜːrvɪs | خدمات اجتماعی (انجام کار به عنوان مجازات) |
House Arrest | haʊs əˈrɛst | حبس خانگی (مجازات نگهداری در منزل بهجای زندان) |
Capital Punishment | ˈkæpɪtl ˈpʌnɪʃmənt | مجازات اعدام (مجازات کشنده برای برخی جرایم) |
To Be Released on Parole | tuː biː rɪˈliːst ɒn pəˈroʊl | آزاد شدن تحت مشروط (آزادی قبل از پایان مجازات) |
To Serve a Sentence | tuː sɜːrv ə ˈsɛntəns | اجرای حکم (گذراندن دوره محکومیت) |
Restitution | ˌrɛstəˈtjuːʃən | جبران خسارت (پرداخت خسارت به قربانیان جرم) |
Probation | proʊˈbeɪʃən | آزادی مشروط (آزادی تحت نظارت) |
To Commit a Crime | tuː kəˈmɪt ə kraɪm | مرتکب جرم شدن (انجام عملی خلاف قانون) |
Suspended Sentence | səˈspɛndɪd ˈsɛntəns | حکم تعلیقی (حکم صادر شده که اجرا به تأخیر میافتد) |
Criminal Record | ˈkrɪmɪnəl ˈrɛkɔːrd | سابقه کیفری (روند ثبت جرایم مرتکبشده توسط فرد) |
Death Penalty | dɛθ ˈpɛnəlti | مجازات مرگ (مجازات اعدام در برخی کشورها) |
Incarceration | ɪnˌkɑːrsəˈreɪʃən | زندانی شدن (حبس در زندان) |
To Be Sentenced to Death | tuː biː ˈsɛntənst tə dɛθ | به اعدام محکوم شدن (محکومیت به مجازات مرگ) |
Fines | faɪnz | جریمه مالی |
Rehabilitation | ˌriːəˌbɪlɪˈteɪʃən | اصلاح مجرم |
Bail | beɪl | وثیقه |
Clemency | ˈklɛmənsi | بخشش، رأفت قانونی |
Extradition | ˌɛkstrəˈdɪʃən | استرداد (تحویل مجرم از یک کشور به کشور دیگر) |
Indeterminate Sentence | ˌɪndɪˈtɜːrmɪnət ˈsɛntəns | حکم نامشخص (مدت زمان دقیق مشخص نیست) |
Sentence Reduction | ˈsɛntəns rɪˈdʌkʃən | کاهش شدت حکم |
سخن پایانی
لغتها و اصطلاحات پلیسی از کلمات مرتبط با جرائم تا مجازات، تفهیم اتهام، اصطلاحات رایج بین نیروهای پلیس تا اجرای حکم را شامل میشود. یادگیری عبارتها و لغات مرتبط با پلیس و نیروی انتظامی به انگلیسی حتی در تماشای فیلم و سریالها یا در سفر بسیار کاربردی هستند. از این پس میتوانید از این مطلب به عنوان یک مرجع برای اصطلاحات پلیسی به انگلیسی استفاده کنید.