فـــراسوز

اصطلاحات پلیسی به انگلیسی ؛ لغات مربوط به پلیس

1403/09/17
Alireza chobineh

در بسیاری از مشاغل مانند وکالت یا رشته‌هایی همچون حقوق، لازم است با پلیس صحبت کنید. شاید هم یک شهروند عادی باشید که نیازتان به پلیس و اصطلاحات پلیسی بی‌افتد.

پس تا پایان این مطلب با بیش از ۲۰۰ لغت و مجموعه اصطلاحات پلیسی به زبان انگلیسی همراه ما باشید. 

درجات پلیس به زبان انگلیسی

رتبه و درجات نیروهای پلیس را در جدول زیر همراه با معادل آن‌ها در ایران مشاهده می‌کنید. این رتبه‌ها ممکن است در کشورهای مختلف یا در بخش‌های مختلف پلیس کمی متفاوت باشند.

درجه پلیستلفظترجمه
Police Officerpəˈliːs ˈɒfɪsərافسر پلیس
Police Constablekənˈstɑːblافسر وظیفه
Corporalˈkɔːr.pər.əlگروهبان
Sergeantˈsɑːdʒəntستوان
Lieutenantluːˈtɛnəntستوان یکم
Inspectorɪnˈspɛktərبازرس
Detectivedɪˈtɛktɪvکارآگاه
Sergeant Majorˈsɑːdʒənt ˈmeɪdʒərرئیس گروهبان
Lieutenant Colonelluːˈtɛnənt ˈkɜːrnəlسرهنگ
Captainˈkæptɪnسرهنگ دوم
Deputy Chiefˈdɛpjuːti tʃiːfمعاون رئیس
Assistant Chiefəˈsɪstənt tʃiːfمعاون اول رئیس
Chief of Policeʧiːf əv pəˈliːsرئیس پلیس
Police Commissionerkəˈmɪʃənerکمیسیونر پلیس

کلمات اختصاری پلیس در زبان انگلیسی

کدها و کلمات اختصاری پلیس در زبان انگلیسی

نیروهای پلیس و مجریان قانون گاهی از کلمات اختصاری برای انتقال پیام استفاده می‌کنند. این عبارات و کلمات در انتقال سریع پیام مهم هستند و برای ارائه دستور، توصیف وضعیت، انجام عملیات و گزارش دارد استفاده می‌شوند.

اگر در دانشگاه رشته‌های مرتبط پلیسی را می‌خوانید مطلب اصطلاحات دانشگاهی به انگلیسی نیز برایتان مفید است.

اصطلاح اختصاریکلمه اصلیترجمه فارسی
APBAll Points Bulletinاطلاعیه عمومی برای یافتن فرد یا شی خاص
DOADead on Arrivalفوت در محل
BOLBe On the Lookoutتحت نظر باشید
ETAEstimated Time of Arrivalزمان تقریبی رسیدن
GTAGrand Theft Autoسرقت وسیله نقلیه
NCICNational Crime Information Centerمرکز ملی اطلاعات جنایی
FTAFailure To Appearعدم حضور در دادگاه
MDTMobile Data Terminalکامپیوتر همراه در خودرو پلیس
SWATSpecial Weapons and Tacticsواحد ویژه اسلحه و تاکتیک
CPDCity Property Damageخسارت به اموال شهر یا شهرستان
PIPersonal Injuryجراحت شخصی
PBTPreliminary Breath Testتست تنفس اولیه
RPReporting Partyفرد گزارش‌دهنده
VINVehicle Identification Numberشماره شناسایی وسیله نقلیه
Code 4همه‌چیز امن است
10-4Message Receivedپیام دریافت شد
10-20Locationموقعیت مکانی
10-7Out of Serviceخارج از خدمت
10-8In Serviceآماده به کار
MDTMobile Data Terminalکامپیوتر همراه در خودرو پلیس
187Homicideقتل
211Robberyسرقت مسلحانه
5150Mentally Disturbed Personفرد دارای اختلال روانی
419Dead Bodyجسد
10-99WantedStolen Recordفرد یا شی تحت تعقیب یا سرقتی

 

اصطلاحات رایج پلیس به انگلیسی

در جدول زیر مجموعه‌ای از کاربردی‌ترین کلمات و اصطلاحات پلیسی به انگلیسی را آورده‌ایم.

کلمه اصطلاحتلفظترجمه فارسی
Policepəˈliːsپلیس
Officerˈɒfɪsə(r)افسر
Suspectˈsʌspektمظنون
Arrestəˈrestبازداشت کردن
Investigationɪnˌvestɪˈɡeɪʃənتحقیقات
Crimekraɪmجرم
Witnessˈwɪtnəsشاهد
Patrolpəˈtrəʊlگشت
Evidenceˈevɪdənsمدرک
Warrantˈwɒrəntحکم
Interrogationɪnˌterəˈɡeɪʃənبازجویی
Handcuffsˈhændkʌfsدستبند
Suspect in custodyˈsʌspekt ɪn ˈkʌstədiمظنون در بازداشت
Traffic stopˈtræfɪk stɒpتوقف خودرو توسط پلیس
Warningˈwɔːnɪŋاخطار
Emergency callɪˈmɜːdʒənsi kɔːlتماس اضطراری
Law enforcementˈlɔː ɪnˌfɔːsməntاجرای قانون

اصطلاحات عامیانه و تخصصی پلیسی به انگلیسی

در دنیای پلیس علاوه بر زبان رسمی و تخصصی، اصطلاحات عامیانه‌ای نیز وجود دارد که اغلب در مکالمات غیررسمی به کار می‌رود. در این بخش به ترکیبی از اصطلاحات تخصصی و عامیانه‌ای که ممکن است در زبان انگلیسی بشنوید یا استفاده کنید، می‌پردازیم.

اصطلاحتلفظترجمه فارسی
Badgebædʒنشان پلیس
Copkɒpپلیس (عامیانه)
Hot pursuithɒt pəˈsjuːtتعقیب و گریز
Bustbʌstدستگیری (عامیانه)
Perp (Perpetrator)pɜːrpمجرم (عامیانه)
Beatbiːtحوزه گشت پلیس
Backupˈbækʌpنیروی کمکی
Book ’embʊk əmثبت جرم و بازداشت (عامیانه)
Collarˈkɒlərدستگیری (اصطلاح قدیمی)
Detectivedɪˈtektɪvکارآگاه
Undercoverˌʌndərˈkʌvərمامور مخفی
Stakeoutˈsteɪkaʊtکمین پلیس
Ratrætخبرچین (عامیانه)
Squad carskwɒd kɑːrماشین گشت پلیس
Blotterˈblɒtərدفتر گزارش روزانه پلیس

علائم پلیس به انگلیسی

علائم دستی پلیس نقش مهمی در مدیریت ایمنی در جاده‌ها و محیط‌های عمومی دارند. این علائم به افسران کمک می‌کنند تا بدون استفاده از کلام، پیام‌های مهمی را به رانندگان و عابران منتقل کنند، به‌ویژه در مواقع اضطراری، تصادفات، یا زمانی که چراغ‌های راهنمایی خراب هستند. در این جدول، علائم رایج پلیس و معنای آن‌ها آورده شده است:

علامتمفهوماجرای علامت
Stopایستدست بالا برده‌شده و کف دست به سمت رانندگان.
Move Forwardحرکت به جلوبازوی افسر حرکت رو به جلو را نشان می‌دهد.
Turn LeftRightگردش به چپراستافسر دست را به سمت چپ یا راست اشاره می‌دهد.
Slow Downکاهش سرعتدست به آرامی بالا و پایین حرکت می‌کند.
Come HereApproachنزدیک شویدکف دست به سمت راننده اشاره کرده و حرکتی به سمت بدن انجام می‌شود.
Clear the Areaتخلیه محلحرکت افقی دست برای نشان دادن نیاز به تخلیه منطقه.

انواع جرائم و تخلفات در زبان انگلیسی

انواع جرائم و تخلفات در زبان انگلیسی

جرائم و تخلفات در زبان انگلیسی به دسته‌های متعددی تقسیم می‌شوند که هر کدام ویژگی‌ها و اهداف خاصی دارند. آشنایی با این اصطلاحات پلیسی به زبان انگلیسی نه تنها در درک زبان بلکه در فهم سیستم‌های قانونی مختلف مفید است. در ادامه، انواع رایج جرائم و تخلفات ارائه شده‌اند.

نام جرمتلفظترجمه فارسی
Murderˈmɜː.dərقتل
Robberyˈrɒb.əriسرقت
Arsonˈɑː.sənآتش‌سوزی عمدی
Assaultəˈsɔːltحمله
Theftθɛftدزدی
Shopliftingˈʃɒpˌlɪftɪŋسرقت از فروشگاه
Fraudfrɔːdکلاهبرداری
Blackmailˈblæk.meɪlاخاذی
Kidnappingˈkɪd.næp.ɪŋآدم‌ربایی
Drug Traffickingdrʌɡ ˈtræf.ɪ.kɪŋقاچاق مواد مخدر
Cybercrimeˈsaɪ.bəˌkraɪmجرم سایبری
Burglaryˈbɜː.ɡlə.riورود غیرقانونی به ملک دیگر برای دزدی
Homicideˈhɒm.ɪˌsaɪdقتل عمد یا غیرعمد
Domestic Violencedəˈmɛs.tɪk ˈvaɪ.ə.lənsخشونت خانگی
Money Launderingˈmʌn.i ˈlɔːn.dərɪŋپول‌شویی
Tax Evasiontæks ɪˈveɪʒənفرار مالیاتی
Cybercrimeˈsaɪ.bəˌkraɪmجرم‌های سایبری
Domestic Violencedəˈmɛs.tɪk ˈvaɪə.lənsخشونت خانگی
Elder Abuseˈɛl.dər əˈbjuːzسوء استفاده از سالمندان
Environmental Crimeɪnˌvaɪ.rənˈmɛn.təl kraɪmجرم‌های زیست‌محیطی
Human Traffickingˈhjuː.mən ˈtræfɪkɪŋقاچاق انسان
Drug Traffickingdrʌɡ ˈtræfɪkɪŋقاچاق مواد مخدر
Briberyˈbraɪbəriرشوه‌خواری
Fraudfrɔːdکلاهبرداری
Money Launderingˈmʌni ˈlɔːndərɪŋپول‌شویی
Identity Theftaɪˈdɛntɪti θɛftدزدی هویت
White Collar Crimewaɪt ˈkɒlər kraɪmجرایم اقتصادی و اداری
Vandalismˈvændəlɪzəmتخریب عمدی اموال عمومی یا خصوصی
Tortureˈtɔːtʃərشکنجه و آزار و اذیت فیزیکی یا روانی
Speedingˈspiːdɪŋرانندگی با سرعت بالا از حد مجاز
Hijackingˈhaɪˌdʒækɪŋربودن هواپیما یا وسایل نقلیه
Drunk Drivingdrʌŋk ˈdraɪvɪŋرانندگی در حالت مستی
Domestic Violencedəˈmɛstɪk ˈvaɪələnsخشونت خانگی
Child Abuseʧaɪld əˈbjuːzشکنجه یا سوء استفاده از کودکان
Attempted Murderəˈtɛmptɪd ˈmɜːrdərتلاش برای به قتل رساندن (قتل ناموفق)

اصطلاحات اجرای قانون به انگلیسی

برخی از اصطلاحات پلیسی در انگلیسی به تفهیم وضعیت و دستورالعمل‌ها کمک می‌کنند که می‌توانید در جدول زیر مشاهده کنید.

کلمهتلفظترجمه و توضیح
Riotˈraɪət

شورش

دسته جمعی از مردم که نظم عمومی را مختل می‌کنند.

Forensicsfəˈrɛnsɪks

جرم‌شناسی

علم تجزیه و تحلیل شواهد جرم

Witness Protectionˈwɪtnəs prəˈtɛkʃən

برنامه حفاظت از شاهدان

حفاظت قانونی از افرادی که شاهد جرم بوده‌اند.

Convictionkənˈvɪkʃən

محکومیت

تصمیم دادگاه که فردی را به جرم شناخته شده مجازات می‌کند.

Escalationˌɛskəˈleɪʃən

تشدید

افزایش شدت یک جرم یا موقعیت بحرانی

Detentiondɪˈtɛnʃən

بازداشت

نگهداری فرد تحت نظر در مکان‌های قانونی

Breach of Peacebriːʧ ʌv piːs

نقض آرامش عمومی

رفتار خشونت‌آمیز یا تهدید به خشونت

Terrorismˈtɛrəˌrɪzəm

تروریسم

عملیات خشونت‌آمیز برای ایجاد ترس یا تغییرات سیاسی

Probation Officerproʊˈbeɪʃən ˈɔfɪsər

افسر آزادی مشروط

مأموری که نظارت بر افراد تحت آزادی مشروط را انجام می‌دهد.

Juvenileˈdʒuːvənəl

نوجوان

فرد زیر سن قانونی که درگیر جرائم می‌شود.

Misconductˌmɪsˈkɒndʌkt

تخلف

عمل خلاف قوانین یا رفتار غیرقانونی توسط مأموران

Evidenceˈɛvɪdəns

شواهد

اطلاعات یا اشیاء که به اثبات یک جرم کمک می‌کنند.

Hate Crimeheɪt kraɪm

جرم نفرت‌انگیز

جرمی که به دلیل نژاد، مذهب یا گرایش جنسی ارتکاب می‌یابد.

Witness Statementˈwɪtnəs ˈsteɪtmənt

بیانیه شاهد

گزارش رسمی که توسط شاهدان حادثه یا جرم ارائه می‌شود.

Search and Seizuresɜːrtʃ ənd ˈsiːʒər

جستجو و توقیف

مجوز قانونی برای جستجوی یک مکان و گرفتن اشیاء مرتبط با جرم

اصطلاحات و لغات مجازات به زبان انگلیسی

اصطلاحات و لغات مجازات به زبان انگلیسی

اصطلاحات پلیسی در انگلیسی که به‌طور مستقیم با فرآیندهای پلیسی و قضائی برای مجازات جرائم به کار می‌روند را در جدول زیر جمع‌آوری کرده‌ایم. این جدول شامل ۲۲ اصطلاح است که در مباحث مجازات و احکام قانونی کاربرد دارند.

لغات مرتبط با مجازاتتلفظترجمه فارسی
Life Sentencelaɪf ˈsɛntənsحبس ابد (حبس به مدت تمام عمر)
To Serve Timetuː sɜːrv taɪmگذراندن مجازات (انجام مدت زمانی که به فرد محكوم شده است)
Community Servicekəˈmjunəti ˈsɜːrvɪsخدمات اجتماعی (انجام کار به عنوان مجازات)
House Arresthaʊs əˈrɛstحبس خانگی (مجازات نگهداری در منزل به‌جای زندان)
Capital Punishmentˈkæpɪtl ˈpʌnɪʃməntمجازات اعدام (مجازات کشنده برای برخی جرایم)
To Be Released on Paroletuː biː rɪˈliːst ɒn pəˈroʊlآزاد شدن تحت مشروط (آزادی قبل از پایان مجازات)
To Serve a Sentencetuː sɜːrv ə ˈsɛntənsاجرای حکم (گذراندن دوره محکومیت)
Restitutionˌrɛstəˈtjuːʃənجبران خسارت (پرداخت خسارت به قربانیان جرم)
Probationproʊˈbeɪʃənآزادی مشروط (آزادی تحت نظارت)
To Commit a Crimetuː kəˈmɪt ə kraɪmمرتکب جرم شدن (انجام عملی خلاف قانون)
Suspended Sentencesəˈspɛndɪd ˈsɛntənsحکم تعلیقی (حکم صادر شده که اجرا به تأخیر می‌افتد)
Criminal Recordˈkrɪmɪnəl ˈrɛkɔːrdسابقه کیفری (روند ثبت جرایم مرتکب‌شده توسط فرد)
Death Penaltydɛθ ˈpɛnəltiمجازات مرگ (مجازات اعدام در برخی کشورها)
Incarcerationɪnˌkɑːrsəˈreɪʃənزندانی شدن (حبس در زندان)
To Be Sentenced to Deathtuː biː ˈsɛntənst tə dɛθبه اعدام محکوم شدن (محکومیت به مجازات مرگ)
Finesfaɪnzجریمه مالی
Rehabilitationˌriːəˌbɪlɪˈteɪʃənاصلاح مجرم
Bailbeɪlوثیقه
Clemencyˈklɛmənsiبخشش، رأفت قانونی
Extraditionˌɛkstrəˈdɪʃənاسترداد (تحویل مجرم از یک کشور به کشور دیگر)
Indeterminate Sentenceˌɪndɪˈtɜːrmɪnət ˈsɛntənsحکم نامشخص (مدت زمان دقیق مشخص نیست)
Sentence Reductionˈsɛntəns rɪˈdʌkʃənکاهش شدت حکم

سخن پایانی

لغت‌ها و اصطلاحات پلیسی از کلمات مرتبط با جرائم تا مجازات، تفهیم اتهام، اصطلاحات رایج بین نیروهای پلیس تا اجرای حکم را شامل می‌شود. یادگیری عبارت‌ها و لغات مرتبط با پلیس و نیروی انتظامی به انگلیسی حتی در تماشای فیلم و سریال‌ها یا در سفر بسیار کاربردی هستند. از این پس می‌توانید از این مطلب به عنوان یک مرجع برای اصطلاحات پلیسی به انگلیسی استفاده کنید.