هملت

هملت داستان شاهزادهای است که عمویش، پدرش را مسموم میکند و میکشد و خودش بر تاجوتخت مینشیند. اما روح پدر هملت ماجرا را برای وی لو میدهد.
Hamlet
هملت
Many years ago in Denmark there was a prince called Hamlet.
سالها پیش در دانمارک شاهزادهای به نام هملت زندگی میکرد.
One day Hamlet’s father, the king, dies suddenly and Hamlet is very sad.
یک روز پدر هملت که پادشاه دانمارک بود ناگهان میمیرد و هملت خیلی ناراحت میشود.
After this Hamlet’s mother, Gertrude, gets married again very quickly. She marries her husband’s brother, Claudius, and Claudius is now the king!
بعدازآن گرترود مادر هملت خیلی زود مجدد ازدواج میکند. او با کلادیوس برادر شوهرش ازدواج میکند و حالا کلادیوس پادشاه است!
“Aargh, How could you do this to me!”
آه، چطور توانستی این کار را با من بکنی!
One night Hamlet’s friend, Horatio, tells him that there is a ghost in the castle. It is the ghost of Hamlet’s father!
شبی هوراشیو دوست هملت به او میگوید که شبحی در قصر است. آن شَبَح پدر هملت است!
“Claudius killed me with poison! Hamlet, you must punish Claudius for me!”
کلادیوس مرا با زهر کشت! هملت، تو باید بخاطر من از کلادیوس انقام بگیری .
Hamlet is confused. He doesn’t know if he believes the ghost and he doesn’t know what to do.
هملت گیج میشود. نمیداند که باید حرفهای آن شبح را گوش کند یا نه و نمیداند چه کند.
Hamlet now acts very strangely. He is mean and angry, and he upsets his girlfriend, Ophelia.
حالا هملت کارهای عجیبی میکند. بدجنس و عصبانی است و نامزدش اوفیلیا را میرنجاند.
“Go away! Leave me alone!”
از من دور شو! تنهایم بگذار!
“Oh, he is so mean!”
آه، چقدر بدجنس!
One day a group of actors come to the castle and Hamlet makes a plan. He asks the actors to change their play. The new play will show a king poisoned like Hamlet’s father.
یک روز یک گروه هنرپیشه وارد قصر میشوند و هملت نقشهای میکشد. او از هنرپیشهها میخواهد نمایش را عوض کنند. نمایشنامه جدید ماجرای پادشاهی است که مثل پدر هملت مسموم شده است.
“With this play I will catch the king.”
من با این نمایشنامه پادشاه را گیر میاندازم.
When Claudius watches the play he looks very worried and runs away. Hamlet sees him and he knows the truth.
وقتی کلادیوس نمایش را تماشا میکند بسیار نگران شده و فرار میکند. هملت او را میبیند و حقیقت را میداند.
Claudius is very worried about Hamlet now and makes a plan with Ophelia’s brother, Laertes.
حالا کلادیوس نگران خطری است که هملت برایش دارد و با لرتیز برادر اوفیلیا نقشهای میکشد.
“You will fight him and we will put poison on the sword and in his drink too.”
تو با هملت مبارزه میکنی و ما روی شمشیر و نیز در نوشیدنی اش زهر میریزیم.
Laertes and Hamlet fight. Laertes cuts Hamlet, but in the fight Hamlet takes Laertes’ sword and cuts him with it too!
لرتیز و هملت میجنگند. لرتیز هملت را زخمی میکند اما در حین جنگ، هملت شمشیر لرتیز را میگیرد و با آن، لرتیز را هم زخمی میکند.
“Here, Hamlet, drink this.”
اینو بگیر و بنوش هملت.
“No, thank you, Mother. I’m not thirsty.”
نه ممنون مادر. من تشنه نیستم.
“No, don’t!”
نه نخورش!
“It was him! He poisoned us all!”
خودشه! اون همه ما رو مسموم کرد!
Finally, Hamlet knows he must stop Claudius.
در پایان هملت میفهمد که باید کلادیوس را متوقف کند.
“Aargh, Have this and this!”
آه، اینو بگیر و این !
All the royal family are now poisoned and Hamlet tells his friend that there must be a new king.
حالا تمام اعضای خانواده سلطنتی مسموم شدهاند و هملت به دوستش میگوید باید کسی پادشاه شود.
“Goodbye, my prince.”
بدرود شاهزاده من